بازدید امروز : 208
بازدید دیروز : 141
مدتی است از این همه بگیر و ببند و امر و نهی دین خسته شدم. چه کنم؟
این حس خستگی، ناشی از تصور نادرست از دین است. هدف دین، سعادت بشر و شکوفا کردن استعدادهای اوست؛ نه زجر دادن و به فرمایش شما «بگیر و ببند»! انسان موجودی است که روح خدایی دارد و دارای پتانسیل خدایی شدن است و دین، از طریق سیستم تربیتی توحیدی نفی و اثبات انسان را به خدا می رساند و استعدادهای خدایی او را شکوفا می کند.
وقتی انسان به فرامین پرحکمت دین، با صبر و حوصله و اعتماد قلبی جامه ی عمل بپوشاند، استعدادهای خدایی بالقوه ی او به فعلیت می رسد و همه ی وجودش خدایی می گردد. بعنوان مثال اگر انسان به جایی رسید که دستش خدایی شد، آنوقت از این دست کارهایی بر می آید که از هر دستی بر نمی آید؛ مانند اینکه اگر به سر یک مریض بکشد شفا می یابد. همین طور تمام اعضا و جوارح و جوانح او چنین می شود.
امام خمینی با اطاعت از اوامر و نواهی حضرت حق، تمام وجودش خدایی شده بود لذا وقتی حرف می زد، دنیا را عوض می کرد!
داشتن تصور صحیح از احکام امر به معروف و نهی از منکر نقش موثری در درک و اقناع کامل در مورد این حکم مترقی، انسان ساز و جامعه پرور دارد. از این رو شما را به مطالعه کاملی از احکام دین عزیز اسلام دعوت می کنیم؛ بعد از آن اگر شبهه ای برای شما باقی بود تفصیلا بیان فرمایید تا بتوانیم به گونه ای شایسته جوابگوی شما باشیم.
توضیح بیشتر:
هدف دین بیان روش و هدایت انسان در مسیر قرب الهی است. سیر و سلوک انسان به سوی خداوند، مهمترین و اساسی ترین وظیفه یک مسلمان است که با عزم و اراده ای استوار و کوششی پی گیر انجام پذیر است.
انسانی که می خواهد گنج های وجودش را استخراج کند، باید عزم خود را جزم کرده و تصمیم قاطع بگیرد که همیشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تکالیف الهى باشد، چه در امور عبادى و چه در امور اجتماعى و دیگر ابعاد زندگى. هر قدمى که بر مىدارد و هر سخنى که مىگوید و هر برنامهاى که دارد نخست ببیند آیا رضاى خداوند در آن مىباشد یا نه؛ زیرا نشان دادن راه سعادت، تنها از عهده ی خالق هستی بر می آید و لا غیر.
انسان کاملترین مظهر خداوند است که در او استعداد خلافت الهی نهاده شده و جانشین خدا در زمین است. انسان مظهر خدا است و کمال او هم در همین مظهریت و تقویت آن است. انسان به هر مقدار که استعداد های الهی خویش را شکوفا می نماید، به خدا نزدیک تر می شود و به هر مقدار که به خدا نزدیک می شود از کمال و سعادت بیشتری برخوردار خواهد شد و این امر تنها از طریق پذیرش امر و نهی الهی و اطاعت بنده از خالق مهربان خود، حاصل می شود.
رسیدن به قرب الهی و شکوفایی استعداد ها، تنها در ظرف عبودیت و پرستش امکان پذیر است و در خارج از حوزه دین و عبودیت خداوند، چیزی جز فلاکت و شقاوت در انتظار انسان نیست.
وقتی خدای متعال انسان را آفرید چیزی از وجود خود را در انسان قرار دارد. و نفخت فیه من روحی. که ما از آن به روح خدایی یا قلب معنوی یاد می کنیم. هدف دین این است که به انسان بیاموزد که چگونه این روح خدا را در خویش بیابد و آنرا حفظ کند و سالم سازی نماید و رشد دهد و گنج های آن را استخراج نماید و سود برد. دین رشد دهنده گوهر وجود انسان است و بگیر و ببند نیست. حقیقت انسان در ظرف عبودیت خداوند به تعالی می رسد.
تحقق ظرف عبودیت دارای دو مرحله می باشد:
1-قرب فرایض: در این مرحله انسان می کوشد واجبات الهى را بدون اندک کم و کاست انجام دهد و از محرمات و معاصى با تمام وجود چشم پوشد.
2- قرب نوافل: در مرحله دوم که مرحله بالاتری است انسان می کوشد تا به مستحبات و نوافل بپردازد و از مکروهات دورى گزیند.
داشتن هر صفت رذیله ای انسان را از خدایی شدن دور می سازد و آراستن خود، به زیور اخلاق حسنه و ملکات فاضله، قدم به قدم انسان را به قرب حق نزدیک می کند. به طور مثال کسی که دارای رذیله بخل است، در ظرف عبودیت قادر به انجام واجبات مالی و انفاق در راه خدا نیست؛ لذا از طرف خدای حکیم امر می شود خمس و زکات مالتان را بدهید و اهل انفاق باشید.
انسانی که نسبت به دستورات دین قید و بندی ندارد، در حقیقت اسیر نفس و شیطان است. این اسارت، توان پیشرفت و سلوک را از او سلب نموده است. پر خوری، پر خوابی، پر گویی، لذت گرایی افراطی، اسارت ثروت، قدرت، شهرت، شهوت، عادت، دلبستگی های افراطی به امور دنیوی، وابستگی های افراطی به اشیاء و افراد، مد گرایی، غرب گرایی و خلاصه همه اینها به نحوی انسان را اسیر می سازد و امکان حرکت در مسیر عبودیت و قرب را از او سلب می نماید.
در این مرحله لازم است از آنچه که او را از خدا دور مىدارد، دورى گزیند و سراپاى وجود خویش و همه اعمال خود را الهى کند. حتى خواب و خوراک و لباس خویش را براى خدا وطبق آنچه او مىپسندد انجام دهد.
آب کمجو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
تو به هر حالى که باشى مى طلب آب مى جو دائما اى خشک لب
کان لب خشکت گواهى مىدهد کو به آخر بر سر منبع رسد
انسان موحد، با اطاعت از فرامین حضرت حق و خسته نشدن از مشکلات راه، به جایی می رسد که دستش دست خدا، چشمش چشم خدا، گوشش گوش خدا و... می شود و با آن ها کار خدایی می کند.
دوست عزیز!
حال قضاوت کن آیا فرامین و نواهی خداوند مهربان و حکیم، بگیر و ببند است؟! آیا باید از امر و نهی الهی خسته شد و گله مند بود؟ یا بخاطر اینهمه لطف، سر به سجده ی شکر گذاشت و کمر همت بست و عزم را در راه رسیدن به هدف، جزم کرد؟
در پایان برای نمونه به برخی از حالات مردان خدا می پردازیم:
در مورد آیه الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) این مطلب معروف است که ایشان چشم برزخی دارند. ویژگی های اخلاقی حضرت آیت الله بهجت:
1. تقوا و خودسازی: ایشان خود در آغاز جوانی به میدان خودسازی گام نهاد و همواره در آموزش های اخلاقی بر این نکته اصرار داشت که تلاش پیگیر و ریاضتی فراگیر لازم است تا انسان در جبهه ستیز با رذیلت هایی اخلاقی و جهاد با هواهای نفسانی پیروز گردد و به سازندگی خود بپردازد.
2. زهد و ساده زیستی: ایشان زاهد عارفی است که بی رغبت به دنیا و بی تکلف بوده است. زندگی ساده او در خانه ای قدیمی و محقر در قم و مقاومت ایشان در برابر خواسته های مکرر علما و مردم برای تعویض خانه، گواهی صادق بر روح بزرگ و زاهدانه این پیر فرزانه است. آیت الله مصباح در مورد زهد ایشان می گوید: آقای بهجت منزلی اجاره کرده بود که ظاهرا دو اطاق بیشتر نداشت و آن اتاقی که ما برای درس خدمت ایشان می رسیدیم، وسطش پرده ای کشیده بود که پشتش خانواده ایشان زندگی می کردند و ما این طرف پرده می نشستیم. زندگی بسیار ساده و دور از هرگونه تکلف و توأم با یک عالم نورانیت و معنویت.
3. عبادت: از عوامل مهم در موفقیت ایشان که می تواند الگویی برای دیگران باشد تقید و تعبد ایشان است. ارتباط ایشان با خداوند متعال، ذکرهای پی در پی، به جا آوردن نوافل، شب زنده داری های کم نظیر ایشان بسیار عبرت انگیز است. بعضی از حضرت آیت اله بهجت نقل کرده اند که ایشان فرموده بود: اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان ممکن است در حال عبادت چه لذت هایی ببرد، هیچگاه دنبال مسایل مادی نمی رفتند.
4. سیر و سلوک و مقام معنوی: در سیر و سلوک این عبد صالح خداوند، سابقه ده ها ساله دارد و در همان جوانی، مراحلی را درعرفان سپری کردند. عارف بزرگی چون امام خمینی به ایشان عنایتی خاص داشتند و بعد از بازگشت به قم در اول انقلاب، در منزل ایشان حضور یافته وایشان را دیدار می کند.
5. کرامت: از ویژگی های ایشان این است که اهل کرامت بودند و این نتیجه خودسازی وتهذیب نفس است. البته ایشان همواره طوری برخورد می کرده اند که این کرامات از ایشان ظاهر نگردد. از فردی نقل شده که می گوید: خانم من باردار بود و من نزدیک ماه رمضان قصد رفتن به مسافرت داشتم. برای خداحافظی خدمت آقای بهجت رفتم. ایشان مرا دعا کرد و فرمود: در این ماه خداوند به شما پسری عنایت می کند، نامش را محمد حسن بگذارید، در حالی که اصلا آقا از بارداری همسرم خبر نداشت. اتفاقا در شب نیمه رمضان بچه ما متولد شد و اسمش را محمد حسن گذاشتیم.
برای آگاهی از ویژگی ها و احوال و کرامات آیه الله بهجت به کتابهای ذیل مراجعه نمایید: 1- برگی از دفتر آفتاب 2- ستارگان هدایت 3- بهجت عارفان
استاد کریم محمود حقیقی می گوید: در ماجرایی یادم می آید که شخصی از شیخ محمد جواد انصاری همدانی گله کرد که شما به فکر ما نیستید و مرحوم آقا جواب دادند: یادت هست فلان روز در کوچه با کارد به شما حمله شد و جان سالم به در بردی؟ آن جا ما بودیم که مانع شدیم که کارد به تو نخورد و در سینه ات فرو نرود. (سوخته / سیر سالک عارف انصاری همدانی / ص 111)
یا در باره حضرت آیت الله میرزا محمد علی شاه آبادی (رحمةالله علیه) آمده که یک روز بعد از نماز جماعت یک مرد روستایی به خدمت آیت الله شاه آبادی می رسد و می گوید: هر وقت من نمازم را به شما اقتدا می کنم, سیدی را می بینم که جلوتر از شما به نماز می ایستند. آقا از او می پرسند شغل شما چیست؟ او می گوید: مرد کشاورزی هستم که... آقا می پرسند: غذا چه می خوری؟ روستایی پاسخ می دهد که از محصولات خودم؛ روز بعد همان مرد خدمت آقای شاه آبادی می رسد و عرض می کند که من امروز آن سید را ندیدم, آقای شاه آبادی می پرسند: امروز غذا چه خوردی؟ مرد روستایی پاسخ می دهد که: از بازار تهیه کردم؛ آقای شاه آبادی می فرمایند به همین دلیل است که آن سید را ندیده ای. (آسمانی /شرح زندگی آیت الله شاه آبادی /ص 41)
مطالعه کتابهای سوخته سیر عارف و سالک, انصاری همدانی (رحمةالله علیه) و آسمانی شرح زندگی آیت الله شاه آبادی (رحمةالله علیه) توصیه میگردد.
سعادتمند و پیروز باشی.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید